سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فاجعه ی نیامدنت !

« هوالرئوف»

مدارا می کنم

با کابوس هایی

که بر خواب هایم می تازند

از وقتی که

روز های زمینگیر

پشت پریشانی کلمات

هرشب برایم

ترانه ی خواب می خواند

و من

تعبیر خواب هایم را

گریه می کنم...

***

به قولی که داده ام

عمل می کنم ؛

برمزار گنجشک ها

بی بال می نشینم...

بی حوصلگی هایم را

برشاخه درختی می نشانم

که آشیانه ی گنجشکی بود...

و زخم هایی را

که از نگاه عابران

بر می خیزد

-وقتی شانه به شانه ی خیابان

راه می روم-

زیر پیراهنم پنهان می کنم...

***

خاطرت آسوده !

کنار آمده ام

با فاجعه ی نیامدنت !

.

.

.

.

.

اسپند ها را

بر آتش دلم می ریزم...

_________

هی...نوشت1: این همه آتش از کجا در من روشن است...؟

هی...نوشت2:...

هی...نوشت3:...

 

 


جمعه 92/1/16 11:40 عصربه قلم: سکوت خیس ™            نظر